بی ساک

بی چمدان

دلم هوای یک راهِ دور را کرده است

دور

خیلی دور

جنون دارم

دستهایم بوی خـــــاک می دهد

همین روزها پشت لبخند دوخته شده در این قاب عکس چوبی پنهان می شوم

زندگی من سو’تفاهمی بیش نبود

تا یادم می آید همین بوده

و از آن جا که یادم نمی آیـــد .....

چه کسی می داند؟
تمام خلقت از آن جا شروع می شود که حافظه من قادر به یادآوریست

هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی می شنوی؟

این حرفها برای نگفتن است!
4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/09/07 - 21:46